صدای ناله های مادربزرگم که از درد داره به خودش میپیچه داره دیوونم میکنه
کاش نمیموندم شب اینجا
ولی دلم تنگ شده بود
قیافش خیلی عوض شده . اون مامان بزرگ تپلی مهربونم که تو دعواهام با مامانم طرف منو بجای دخترش میگرفت ، اون ک پایه مسافرتایی بود ک مامان بابام اجازشو بم نمیدادن ، اون که میرفتم شبا پیشش بخوابم تا برام قرمه سبزی درست کنه و قصه بخونه حالا نمیتونه حتی تنهایی راه بره .
سرطان بدترین چیز دنیاست
کاش هیشکی تو دنیا سرطان نگیره
کاش میتونستم گریه کنم
دعا بکن،قرآن بخون.
دیدن رنج آدما حتی غریبه دلت رو میکنه دیدن رنج نزدیکا ورقه های نازک نازک از روحت انگار کسی برمیداره.
امیدوارم از درد و رنجشون با بهبودی کم بشه و امیدوارم خاطره های خوبت همیشه واست تر و تازه بمونن
امیداوارم این حس بدو هیچوقت تجربه نکنی
ممنون عزیز